کیبورد شکسته
ریسهٔ رُسته در شعر من
چه کوتاه است...
در بلندای قصیدهٔ بیپایانِ زمان!
بههنگام دلتنگی،
خروشِ التهاب است:
زخمِ تروما،
خندهٔ ساختگیِ یادها،
انبارِ واژههای خفهشده در گلو،
مثنویِ خونینِ فراق،
نالههای بیصدا...
جهانی از خورشید،
در استکانِ خالیِ من
غرق است
و طوفان،
موجهایِ سرکشاش را
به دیوارِ وجودم میکوبد!
پلنگِ خیالم را
در پیِ طعمهای شیرین
می دوانم...
لیک افسوس!
در تنگنایِ پنجههایم، موشوارهایست
که واژه واژه،
بر کیبورد شکسته
کلیک میزند.
شاه بیتی بر این سروده بخوان...
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و چهارم تیر ۱۴۰۴ ساعت 8:54 توسط میترا کریمیان
|