در حیرتم؛
اگر در بهشت، خرما خورده بود، چه؟
شاید این تلخیِ رانده شدن نبود
شاید این زخمِ هجران، بر دل تاریخ نمیخورد
یا شاید انگور...
اگر آدم خورده بود، چه؟
آیا سیب، فریب حواست یا وسوسه ی آدم ؟
آیا باز هم این همه تشنگی، در کامِ روزها میریخت؟
یا شاید…
بهشت، همان بهشت میماند
و گناه، قامتی دیگر میبست
در شگفتم؛
که اگر هیچ نمیخوردند، چه؟
اگر وسوسه،
دست بسته سکوت می کرد؟
گیج شدهام؛
حوّا از هوی فرمان برد؟
یا شاید…
هوی ، فرمان از دستِ حوّا برد؟
شاید آن گناهِ ناگهانی
چنان در تاروپودِ زمانه تنید
که فرمانها، همه بر باد رفتند
و اولین دم در آدم چگونه بود؟
آیا گرمیِ نَفَسِ خدا را در سینه حس کرد؟
یا تن ها…
تهی از هیبتِ تنهاییِ بی کران اند؟
شاید آن نخستین بوسهی اکسیژن
چنان دردناک بود
که فریادِ هبوط، از گلو برآمد
شاید بهشت، نه باغی در گذشته
که پرسشی است همیشه حاضر
اگر میچشیدی و نمیافتادی، چه؟
اگر گناه، کلیدِ دری بود
به روی سیاره ای دیگر ؟
در حیرتم…
در این هزارتوی "چه میشد اگر“
تنها یقینم این است:
که هنوز بوی سیبهای ممنوعه
از لابهلای اوراقِ تاریخ میآید
و هر یک از ما،
برگی از همان درختیم
که هنوز…
... در بهشت نمی روید
البقره
وَقُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَيْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَٰذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ (35)
ﻭ ﮔﻔﺘﻴﻢ : ﺍﻱ ﺁﺩم ! ﺗﻮ ﻭ ﻫﻤﺴﺮﺕ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺑﻬﺸﺖ ﺳﻜﻮﻧﺖ ﮔﻴﺮﻳﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻫﺮ ﺟﺎﻱ ﺁﻧﻜﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﻴﺪ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﻭ ﮔﻮﺍﺭﺍ ﺑﺨﻮﺭﻳﺪ ، ﻭ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺩﺭﺧﺖ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﻧﺸﻮﻳﺪ ﻛﻪ [ ﺍﮔﺮ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺷﻮﻳﺪ ] ﺍﺯ ﺳﺘﻤﻜﺎﺭﺍﻥ ﺧﻮﺍﻫﻴﺪ ﺷﺪ .(٣٥)
فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ وَقُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَىٰ حِينٍ (36)
ﭘﺲ ﺷﻴﻄﺎﻥ ، ﻫﺮ ﺩﻭ ﺭﺍ ﺍﺯ [ ﻃﺮﻳﻖ ] ﺁﻥ ﺩﺭﺧﺖ ﻟﻐﺰﺍﻧﻴﺪ ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺑﻮﺩﻧﺪ [ ﭼﻪ ﻣﻘﺎم ﻭ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﻣﻌﻨﻮﻱ ، ﻭ ﭼﻪ ﻣﻨﺰﻟﺖ ﻭ ﺟﺎﻳﮕﺎﻩ ﻇﺎﻫﺮﻱ ] ﺑﻴﺮﻭﻥ ﻛﺮﺩ . ﻭ ﻣﺎ ﮔﻔﺘﻴﻢ : [ ﺍﻱ ﺁﺩم ﻭ ﺣﻮﺍ ﻭ ﺍﻱ ﺍﺑﻠﻴﺲ ! ] ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﺩﺷﻤﻦ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮﻳﺪ [ ﻭ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ، ﺑﻴﻦ ﺷﻤﺎ ﺁﺩﻣﻴﺎﻥ ﻭ ﺍﺑﻠﻴﺴﻴﺎﻥ ﺻﻠﺢ ﻭ ﺻﻔﺎﻳﻲ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ ، ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺟﺎﻳﮕﺎﻩ ] ﻓﺮﻭﺩ ﺁﻳﻴﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﺯﻣﻴﻦ ، ﻗﺮﺍﺭﮔﺎﻫﻲ [ ﺑﺮﺍﻱ ﺯﻧﺪﮔﻲ ] ﻭ ﺗﺎ ﻣﺪﺗﻲ ﻣﻌﻴﻦ ، ﻭﺳﻴﻠﻪ ﺑﻬﺮﻩ ﻭﺭﻱ ﺍﻧﺪﻛﻲ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ
+ نوشته شده در جمعه هجدهم مهر ۱۴۰۴ ساعت 0:20 توسط میترا کریمیان
|