آینه! دروغ بگو
آینه!
دروغ نگو !
صورتم مچاله نیست...
فقط کمی...
... کمی تند دویده ام
در کوچه باغ زندگی
خسته؟
نه نیستم...
آفتاب سوخته شدم
کمی هم ...
استخوان هایم می سوزد
آینه!
دندانم کو
من هنوز...
سیب سرخ زندگی را
گاز نزده ام
آینه!
چشمانم را... ؟
محو میبینم
تو چطور؟
مرا می بینی؟
آینه
تو چرا شکسته شدی؟
مُشتِ دوران... ؟
دیگر نفسسسس
... ندارم
بخواب آینه...
بخواب...
آینه!
هنوز نفهمیدم
من زودتر در آغوش تو خوابیدم
یا تو... ؟
+ نوشته شده در جمعه سی و یکم مرداد ۱۴۰۴ ساعت 0:8 توسط میترا کریمیان
|