** شب بعد از دیدار **
گاه
ساری می شود آتش
از بامگاه نگاهت
در نگاهم
گاه
به رنگ و رقص و رویا
آذین می بندی
شادمانه ها را
گاه
تکرار می کنی
در خم و پیچ شانه
عطر موج گیسوان را
تا
یاخته های خون ببرد
به خمیره ی وجود
خبر خاطر خواهی را
که
تو شاه واره ی شعرمنی
در شکوه شب های
بعدِ دیدار
تو
صبح فردا را
به تلاطم می رقصانی
در بارگاه وصالی دوباره
+ نوشته شده در پنجشنبه سوم مهر ۱۴۰۴ ساعت 20:17 توسط میترا کریمیان
|