خاطرم تلخ به تریاک کلامت کردی
تو ملامت کردی
گفتی از مهر نمی دانی هیچ
تو غرابت کردی
من ازین رنج کنون بی تابم
تو شماتت کردی
از سکوتم ، تو نپرسیدی هیچ
تو قضاوت کردی
دلْ ، به فتراک جفا بربستی
تو قساوت کردی
با چنین فعل ، گمان میبردی
تو عدالت کردی
آذر خشم به جانم سوختی
تو شرارت کردی
اینهمه رنج به ایام جوانی بردم
تو ندامت کردی
اینک اما به دهان تلخم
تو حلاوت کردی
تو سلاست کردی