ریسه ی رُسته در شعر من
چه کوتاه است
در بلندای
قصیده ی ناتمام زمان

جاری از دیده ی قلم به ورق
می خروشد به وقت دلتنگی
التهاب دردناک تروما
خنده ی گشاد خاطره مان

رج به رج ، رای می ریسد
قالی وزین شعرم را
نقشی از عشق در ترنج غزل
قابی از قافیه بِگِردِ آن

یک تغزل و بعد بی‌خوابی
مثنوی های جانگداز فراق
ساغر و ساقی و مخدر و می
ناله ی خموش رسوایان

غرق یک جهان خورشید
در فضای خالی یک استکان
تخته پاره های همهمه در
موج های افگار یک طوفان

می دوانم پلنگ خیالم را
به تکاپوی طعمه ای شیرین
از فراروی رو تا هرجا
عقد پروین ، عقود یک سلطان

حقه در حقه از همه سو
طنز و راز
بند بندِ شعر بر سینه
شاه بیت را تو بخوان...